در این مقاله خلاصهای از 14 عنصر ضروری مدلهای کسبوکار مبتنی بر اقتصاد اشتراکی که آنها را از مدلهای سنتی کسبوکار متمایز مینماید، ارائه شده است.
1. مزیتهای اقتصادی
· اولین عنصر، مزایای اقتصادی است. مزایای اقتصادی مشخص میکنند که آیا یک ایده پتانسیل رشد و سودآوری دارد یا خیر. نیروی پیشبرنده مدل کسبوکار مبتنی بر اقتصاد اشتراکی، مزایای اقتصادی برای مصرفکنندگان است. البته شناخت و درک منشأ آن مزایای اقتصادی، نیازمند بررسی دقیقتری است.
- مدلهای سنتی کسبوکار، خیلی بهتر میتوانند تجربه مشتری را کنترل کنند. بنابراین، (به طور کلی) آنها، در مقایسه با کسبوکارهای مبتنی بر اقتصاد اشتراکی با محصولات و خدمات مشابه، ارزش پیشنهادی کنترلشدهتری را به مشتریان ارائه میدهند. با این حال، پلتفرمهای اشتراکی میتوانند تنوع/انتخاب بیشتر و در نتیجه، تجربه شخصیتری را ارائه دهند. برای مثال، خانههای Airbnb در شکل و اندازههای گوناگون برای انواع سلیقهها و با قیمت مناسب ارائه میشوند. ارزش پیشنهادی به مشتری از طریق فرآیند بازخورد/رتبهبندی کنترل میشود.
2. مدل مالکیت دارایی
- مدل کسبوکار اقتصاد اشتراکی معمولاً از داراییهای موجود و تحت مالکیت دیگران بهره میگیرد. معمولاً، کسبوکارهای فعال در حوزه اقتصاد اشتراکی، نباید این داراییها را خریداری (یا تولید) نمایند. این موضوع، از لحاظ هزینه سرمایه، یک مزیت عمده به شمار میآید.
- این مزیت میتواند به گسترش و رشد بسیار سریع کسبوکار کمک کند. اما، در عین حال میتواند آن را محدود نماید. اگر رانندگان بالقوه، تمایل به پیوستن به Uber را نداشته باشند، Uber شکست خواهد خورد. مسئله رسیدن به نقطه مقیاس حیاتی (یا مسئله مرغ و تخم مرغ)، یکی از مسائلی است که برخی از استارتآپهای حوزه اقتصاد اشتراکی را آزار داده است.
- مدلهای کسبوکار سنتی، مالک داراییهایی هستند که از آنها برای ارائه خدمات استفاده میکنند. اما این موضوع، سرعت پیشرفت آنها را محدود مینماید.
3. متناسبسازی و مدیریت عرضه و تقاضا
- اینکه مزایا کجا ارائه شوند (یا نشوند) و سود از کجا به دست آید (یا نیاید)، از اهمیت بالایی برخوردار است. الگوریتمها و روشهای هوشمندانه برای مدیریت تقاضا در مقابل عرضه، بسیار مهم هستند. شرکتهای فعال در حوزه اقتصاد اشتراکی، علاوه بر الگوریتمها و روشهای متناسبسازی هوشمندانه عرضه و تقاضا، که اغلب پیچیدهتر از آن هستند که به نظر میرسند؛ الگوریتمهای پیشرفتهای نیز برای سایر اهداف، در اختیار دارند. به عنوان مثال، Uber دارای سیستم افزایش قیمت در ساعتهای شلوغ (surge pricing) است و همچنین دارای UberPool برای خدمترسانی به چندین مسافر به طور همزمان از طریق یک خودرو است. Airbnb نیز از الگوریتمهای هوشمندانهای برای خدمترسانی به سلیقههای مختلف میزبانها استفاده میکند.
4. مخاطبان واسطهای
- اینکه ارتباط میان چه افرادی را برقرار کنید، پیامدهای مهمی برای سایر عناصر مدل کسبوکارتان دارد.
- فرد به فرد: بیشتر کسبوکارهای مبتنی بر اقتصاد اشتراکی، ارتباط میان افراد را برقرار میکنند. Uber شهروندان عادی را به یکدیگر متصل میکند؛ اما باید اطمینان حاصل کند که آنها به روشی مناسب با یکدیگر تعامل دارند، امنیت هر دو طرف را تضمین نماید و احترام و بردباری را در آنها ترغیب کند. البته این صرفاً، یک مثال است. اینکه ارتباط میان چه افرادی را برقرار میکنید، بر تمام عناصری که در این مقاله به آنها اشاره میشود، تأثیر میگذارد.
- کسبوکار به مردم: مواردی مانند وامدهندگان اقتصاد اشتراکی یاتأمین جمعی سرمایه.
- کسبوکار به کسبوکار: ما این نوع کسبوکارها را کسبوکارهای اقتصاد اشتراکی به شمار نمیآوریم. به عنوان مثال، به نظر ما Hilti، یک مدل اجارهای نوآورانه مبتنی بر تقاضا است.
5. عناصر خود-تنظیمشده
· تصمیمگیری در مورد اینکه کدام عناصر، توسط خود افراد تنظیم شود، بسیار حائز اهمیت است. از آنجا که کسب وکارهای مبتنی بر اقتصاد اشتراکی، مالک داراییهایی که امکان دسترسی به آنها را دارند، نیستند، کنترل محدودی بر وضعیت دارایی دارند.
- بهعنوان مثال در Uber، سابقه راننده باید چک شود و اتومبیلهای آنها توسط شرکای معرفیشده توسط Uber مطابق با چک لیست ارائهشده توسط آن، بازرسی شوند. اما این کارها، در بهترین حالت، ایمنی را تضمین مینمایند و کنترل اندکی بر تجربه کلی وجود دارد.
- عناصر تجربه، کیفیت و سایر عناصر باید به صورت خود-تنظیمشده طراحی شوند. تجربه مشتری، از طریق سیستم بازخورد/رتبهبندی کنترل میشود. برخی از کارشناسان (به عنوان مثال، پروفسور سونداراجان) از سیستمهای رتبهبندی، به عنوان یکی از مهمترین نوآوریهای حاصل از مدلهای کسبوکار اقتصاد اشتراکی یاد میکنند.
6. مأموریتمحوری یا سودمحوری
- شرکتهایی که برای اولین بار با اتکا بر مفهوم اقتصاد اشتراکی فعالیت خود را آغاز کردند، توسط جنبشی با ارزشهای خاص حمایت میشدند. اگر کسبوکار شما به دنبال سود است، سعی نکنید خلاف آن را نشان دهید. بلکه سعی کنید با مزایای ارائهشده به کاربران، همسو شوید.
- برای مثال، Uber اشاره میکند که مدل کسبوکاری آنها، برای جامعه مزایایی را به همراه دارند، اما هیچگاه عنوان نکرده است که این موضوع، مأموریت اصلی آنها است. آنها همیشه خیلی شفاف بیان کردهاند که کسبوکاری انتفاعی هستند.
7. مدل حکمرانی
- مسیر کلی کسبوکار چگونه حکمرانی میشود؟ آیا از پایین به بالا حکمرانی میشود یا با ورودیهای قدرتمند از کاربران (به عنوان مثال ایجاد مشارکتی)؟ یا حکمرانی این شرکتها به شیوه شرکتی است. کسبوکارهای مأموریتمحور، بیشتر به طور مشارکتی اداره میشوند. مطمئناً، حکمرانی اوبر و Airbnb به صورت شرکتی است.
8. مدل مدیریت دارایی
- چه کسانی مالک داراییهای بهاشتراکگذاشتهشده هستند؟ این داراییها چگونه در سمت تقاضا توزیع میشوند؟ چه کسی آنها را نگهداری و اداره میکند؟ این پرسشها، پرسشهای حائز اهمیتی هستند که تفاوت زیادی ایجاد میکنند. Zipcar، مالک داراییهای خود است؛ اما به طرف تقاضا اجازه میدهد تا آنها را اداره کند و حتی کارهای جزئی نگهداری را نیز انجام دهند (اما آنها این هزینهها را جبران میکنند). اوبر مالک داراییهای به اشتراکگذاشتهشده نیست و توسط طرف عرضه اداره میشود. از طرف دیگر، Turo نیز مالک داراییها (همچنین خودروها) نیست؛ اما، در این حالت، این داراییها توسط طرف تقاضا اداره میشود.
9. مدل توزیع محصولات/خدمات
- مشاغل سنتی کانالهای عرضه و توزیع خود را دارند و هر قسمت از این کانالها را بهینه میکنند. اپل کنترل شدیدی بر زنجیره تأمین خود اعمال میکند و فروشگاهها تحت مالکیت خود را دارند که کنترل همهجانبهای بر روی آنها اعمال مینماید. اپل، سیستم لجستیک و تدارکات خود را از تأمین موارد اولیه تا فروش، با جزئیات تمام طراحی و مدیریت کرده است.
10. هزینههای تراکنش
- کسبوکارهای اقتصاد اشتراکی، وابستگی بسیار زیادی به حجم بالای تراکنشها دارند و باید بستری ساده، امن و ارزان برای این تراکنشها ایجاد نمایند. Zipcar و Uber در این زمینه عملکرد خوبی داشتهاند.
11. تجربه مشتری و مدیریت کیفیت
- همانطور که در بالا ذکر شد، کسبوکارهای مبتنی بر اقتصاد اشتراکی، کنترل کمتری بر این عنصر دارند. کیفیت میتواند در بین افرادی که دارایی یا خدمات خود را ارائه میدهند، متفاوت باشد. شما باید فکر کنید که چگونه این موضوع را پوشش دهید. Uber حداقلِ الزامات ایمنی را تعیین کرده است و بقیه موارد را عمدتأ به سیستم رتبهبندی میسپارد.
12. بومیسازی
- جنبههای بومی مهم هستند. در اقتصاد اشتراکی، وقتی در مورد کالاهای مشهود صحبت میکنیم، مشارکتکنندگان در تعامل نزدیکی با یکدیگر هستند. همچنین، رشد و گسترش یک مدل کسبوکار در سطح جهانی، همانطور که Uber و Airbnb انجام دادهاند، نیازمند مد نظر قراردادن جنبههای بومی، مانند علایق و سلایق، میباشد. اما، شامل قوانین محلی و تأثیر بر روی جوامع بومی نیز میشود.
13. تأثیر بر کسبوکارهای موجود، نیروی کار، تأثیرات زیست محیطی، ریسکهای قانونی
- این عنصر، عنصر بسیار مهمی است. Uber فشار و چالشهای زیادی را متحمل شده است و توانسته بسیاری از این چالشها و فشارها را برطرف نماید. آنها طرفداران، رانندگان و مسافران خود را بسیج کرده و با سیاستمداران مقابله کردند.
- روش Uber، ممکن است بهترین روش موجود برای مقابله با چالشها نباشد؛ اما نکته اصلی این است که انتظار مواجهه با چالشها و فشارها را داشته باشید و برنامهای برای واکنش به این فشارها یا مدیریت فعالانه چالشها به منظور اجتناب از آنها، تدوین نمایید. از تجربه Uber و Airbnb میتوان نکات زیادی را آموخت.
14. رشد، تأمین سرمایه و نقطه مقیاس حیاتی
- مسئله مرغ و تخممرغ باعث شده است که بسیاری از شرکتهای تازه وارد در اقتصاد اشتراکی با شکست مواجه شوند. شما باید میزان عرضه و تقاضا را با حداقل سرعت بالا ببرید تا افراد بیشتری عضو شوند.
- Uber، مدت کوتاهی پیش از ورود به شهری جدید، تیمهای خود را به آن شهر میفرستد و شروع به “استخدام” اولین گروه از رانندگان مینماید و سپس کمپینهای بزرگ جذب مشتری (محلی)، مانند تخفیفها، سفرهای رایگان و پاداشهای معرفی را اجرا مینماید.